✿ دومین تولد دختر نازم ✿
سلام عشق مامان حالت خوبه؟عزیز دلم میخوام عکسای تولدتو بزارم و خیلی خوشحالم بخاطر داشتن دخمل گلی مثل شما...
تولدت مبارک دخترک نازم واقعا خیلی خوشبختم که تولد دو تاییمون توی یه روزه و افتخار میکنم که تو دختر منی...خدایا شکرت بخاطر این نعمت زیبا و خیلی خیلی دوست داشتنی
الهی همیشه شاد باشی و هیچ کس و هیچ چیز ناراحتت نکنه و به آرزوهات برسی و ما رو خوشحال کنی.خیلی دوست دارم تا همیشه...
دست بابایی درد نکنه بخاطر تولد خیلی قشنگی که برامون گرفته
اینم لباس خوشگلم که خودم درست کردم
عشق من چقدر ناز و ملوس شدی عروسک من پرنسس من
فدای چشمای خوشگلت بشم
و اما کادو های شما نازگلم از طرف:
باباجون کریم و مامان جون اشرف
باباجون مجید و مامان جون زکیه
بابا بهنام و مامان سمانه
دایی جون محمد و زندایی هاله جون
عمه جون الهام و محمدمهدی جان
راستی عکس دو تا از کادوهارو که بابابزرگ منو مامان بزرگ بابایی زحمت کشیده بودنو یادم رفته بگیرم که بابابزرگم سی هزار تومن پول و مامان بزرگ بابایی یه دست لباس راحتی برات کادو دادنو دست همشون درد نکنه
این مدال اسمته عزیزم و از اون پولی که بابا جون مجید دادنو یکمم بابایی روش پول گذاشت و زنجیری که از قبل داشتی و بابایی داد به دوست طلا فروشش که این مدال خوشگل درست کرد.مبارکت باشه عشق مامان...عزیزدلم اینم از کادوهای خوشگلت... دست همشون درد نکنه و خدا همه ی عزیزامونو برامون نگه داره...الهی آمین
فردای تولدت سه تایی رفتیم سرعین و آستارا که این سفر یهویی خیلی خوش گذشت
بخورمت عروسک من فدای دست و پاهات بشم من...به قول بابایی مثل عروسکی برام و هر روز لاک جدید و لباسهای خوشگل میپوشونمت و موهاتو میبندم و پزشو میدم...ای خدای مهربون خیلی ممنونتم بخاطر این عروسک نازی که بهمون دادی مواظبش باش خدای مهربونم...خیلی دوست دارم
اینم یکی از کارای هیجانی شما پدر و دختر
دو هفته از اومدن ما از آستارا میگذشت که بابا جون مجید اینا میخواستن برن شمال و از ماهم خواستن باهاشون بریم اینم از عکسهای ما
جنگل فندقلو و هوای مه آلودش و گردنه ی قشنگ حیران
قربون اداهای خوشگلت بشم عزیزدلم
اوخیییییی پرنسس من
عروسک یادگاری جواهر ده که بابایی برات خرید
منطقه آزاد انزلی
اینا هم سوغات شمال دخملم ... لوازم آرایش مو و عینک دودی و فرفره رو عمه جون الهام برات خرید بقیه رو هم بابایی برات خرید دستشون درد نکنه
برگشتیم تبریز و خانومی رفتن هتل کایا
گل من از حموم در اومده و داره شربت آبلیمو میل میکنه...نوش جونت عروسک خانوم
داریم میریم خونه ی عمه جون لعیا و خانوم خوشگله تیپ زده
دوچرخه سواری عسیسم توی پارکینگمون
ولادت امام رضا و کیکی که بابایی به مناسبت این عید قشنگ خرید
چند روز پیش رفتیم آتلیه و عکس شمارو عمو عکاس گرفت و از شما بخاطر خوش اخلاقیت خیلی تعریف میکرد و میخواست هی ازت عکس بگیره و ما هم به 10 تا راضی شدیم این عروسک و توپ و هم جایزه گرفتی...عروسکم بهت افتخار میکنم...ذوق عکسارو دارم که ببینم.این سری با عکسای آتلیه میایم دوستای گلم...به امید دیدار