✿ عکسهای نازگلم ✿

سلام عزیزدلم خوبی قربونت برم؟

گلم این یه ماهی که گذشت منو شما آنفولانزا گرفته بودیم و حالمون بد بود و یه

هفته ای خونه ی بابا جون و مامان جونی بودیم و حسابی همشونو اذیت کردیم

خیلی مریضی بدی بود دو هفته طول کشید تا اینکه خوب خوب بشیم...

بعدم که وقت واکسنت بود و منم نمیخواستم ببرم بخاطر اینکه تازه خوب شده بودی...خلاصه فردای اونروز از بهداشت زنگ زدن که چرا شان آی نیاوردین منم که چون تازه خوب شده بودی ترسیدم ببرمت که بازم مریضی و اینچیزا ...گفتن زود بیارین بزنیم درسته که راضی نبودم ولی مجبوری رفتیم دیگه اونشب تا صبح هممون بیدار بودیم چون پات درد میکرد همش گریه میکردی . صبح بابا جون شما رو رو پاهاش خوابوند و ماهم یکم خوابیدیم دست همشون درد نکنه خیلی کمک کردن واقعا...فدای همشون بشم

اینم از عکسهات عزیزمممم...

این عکسها مال رستوران دوست بابایی

اینم عکسهای شب یلدا خونه ی بابا جون کریم

شب یلدا خونه ی باباجون مجید

شب یلدا خونه ی عمه معصومه ی بابایی

کادوی بابا جون مجید و مامان جون زکیه

کادوی بابا جون کریم و مامان جون اشرف

کادوی دایی جون محمد و زندایی هاله جون

کادوی بابا بهنام و مامان سمانه

روز ولنتاین و کادوهای من برای بابایی(دسته گل قلبی و اسم بهنام با نمد درست کردم)

اینم حلقه ی در اتاق شماس عزیزدلم(اینو هم با کمک هاله جونی درست کردیم دستت درد نکنه زندایی جون)

این عروسک فرشته رو هم خودم برات درستیدم و شما خیلی دوسش داری فدات بشم

این عکس هم مال وقتی که کلی مهمون داشتیم و شما هم خیلی خوشحال بودی نازم

این عکسها هم شب تولد دایی جون محمد

این اسباب بازی عمه جون الهام وقتی اومده بودن عیادتت بخاطر اینکه مریض بودی آورده بود.

شب تولد محمد مهدی جون 

 هفتمین سالگرد ازدواج منو بابایی( دومین ساله که سه نفری جشن میگیریم)خدا جونم هزار مرتبه شکر

رانندگی شان آی کوچولوی من

شلوغی های شما خونه مامان جونی

این عکسای ناز هاله جون ازت گرفته ( دستش درد نکنه خیلی خوشگلن)

این کادو از طرف بابا جون مجید وقتی که شام اومده بودن خونمون