◕‿- شان آی,پرنسس زیبای ما ◕‿-

شان آی جون مامانی چند روز پیش وقت واکسنت بود و خیلی روز بدی بود.... خیلی درد کشیدی و منم با گریه ی شما بیشتر درد کشیدم.عزیزدلم من چون می دونستم روز اول تب می کنی و بیشتر به مراقبت احتیاج داری رفته بودیم خونه ی باباجونی.مامان جونی خیلی زحمتتو کشید و شبها بیشتر از من اون بیدار بود و مراقبت بود که تبت بالاتر نره...مامان گلم ازت ممنونم و تشکر میکنم... بابا جونی هم چند روز بعدش به مناسبت دومین ماهگردت شیرینی خریده بود ... بابای گلم دستت درد نکنه     شان ای خانوم ساندویچی وزن دو ماهگی خوشگل خانوم 4 کیلو و 150 گرم قد 57 دور سر 37 و نیم ...

                  کادوی باباجون کریم و مامان جون اشرف (بابا و مامان مامانی)             کادوی باباجون مجید و مامان جون زکیه (بابا و مامان بابایی) کادوی دایی جون محمد و زندایی هاله جون کادوی عمه جون الهام و عمو حسین کادوی بابایی بهنام و مامان سمانه کادوی فامیلهای عزیزمون هم نقدی بود باهاشون برات این دستبند گرفتیم          ...

نفسم وقتی شما 20 روزه بودی برات مهمونی گرفته بودیم که فامیلها و دوستامون بیان شما رو ببینن....من خیلی نگران بودم که زیاد گریه کنی و مهمونی بد بشه ولی خدا رو شکر اذیت نکردی دختر خانوم خوبی بودی....اینم عکسای اونروز با بابایی عشق پدر و دختری بدون شرح.... ...

سلام خوشگل خانوم ..... اول از همه معذرت بخاطر اینکه دو ماهه نتونستم وبلاگتو آپ کنم.آخه همش سرگرم شما عزیز دلم هستم.امروز 16 شهریور دو ماهگیت تموم شد فردا میری توی سه ماه.... هورررررررررررا....... مبارکه نازنینم وزن یک ماهگی  ناناز خانوم 3 کیلو و 500 گرم قد54 دور سر 36 عزیزم فردا وقت واکسنته منم دل توی دلم نیس همش نگرانم که چطوری میشه آخه همه میگن درد داره و منم نمیخوام یه ذره شو حس کنی ولی خب باید اینم بگذره.ایشاللا زیاد درد نمیکشی.                           ...

سلام دوستای گلم.اول از همه براتون یه خبر دارم : شان آی جونم به دنیا اومد هورررررررااا  ناناز خانوم خوشگلمون درست 8 روز عجله کرد   و 16 تیر به دنیا اومد .... خیلی جالبه درست روز تولد خودم خودشو رسوند.بابایی هم توی بیمارستان یه تولد قشنگ برامون گرفت و منو سورپرایز کرد. تا یادم نرفته وزنت 2 کیلو 800 گرم قدت 48 دور سر خوشگلت 32و نیم بود ناز دلم. دیگه بیشتر از این نمیتونم مطلب بنویسم ولی عکس فرشته کوچولوی خوشگلمو براتون میذارم تا ببینین.                        &nbs...

سلام عزیزکم خوشگلممممم خوبی قربونت برم ؟؟؟   گلم لحظه ی دیدارمون داره نزدیکتر میشه خیلی ذوق دارم که اون لحظه برسه و به سلامتی بغلت بگیرم بابایی رو نمیدونی چقدر خوشحاله و  هر لحظه ازم میپرسه دخترم چطوره و چیکار می کنه و بهم میگه من حوصلم سر رفته به خانوم دکتر بگیم دخترمون زودتر به دنیا بیاد منم میگم عزیزم ما که این همه صبر کردیم 12 روز هم روش.خدا همه ی بچه هارو حفظ کنه و  ایشاللا نی نی ما هم به سلامتی به دنیا بیاد.      دختر نازم تا این لحظه توی وبلاگت از اسمت چیزی نگفتم میدونی اسمتو میخوایم چی بذاریم؟؟؟؟  &...

خوشگلم میخوام عکس سیسمونیتو برات بزارم ببینی . 18 روز مونده که بیای توی بغلم.خیلی خوشحالم ولی خواهشا زود نیا عجله نکن مامانی خوشگلم                                         \ عزیز دلم اینم از عکسهای سیسمونیت.باباجون و مامان جونی خیلی زحمت کشیدن دست هر دوتاشونو میبوسم و بهشون میگم با...

سلام نفس مامان حالت چطوره عشق مامان؟   عزیزم 28 خرداد خانوم دکتر برام سونو نوشته بود و این آخرین سونو بود.عصر هم قرار بود جوابو ببرم خانوم دکتر ببینه.توی سونو ازت نوار قلبی گرفتن و بعد هم که سونو کردن.فدات بشم که همش داشتی وول میخوردی و یه جا بند نمیشدی.                      عصر که رفتم مطب خانوم دکتر سونو رو نگاه کرد و گفت که بند ناف پیچیده دور گردنت گلم اینو که شنیدم خیلی ناراحت شدم از خانوم دکتر هم پرسیدم که چرا اینطوری شده گفت نگران نباش مشکلی پیش نمیاد فقط ریسک زایمان طبیعی خیلی زیاده.منم گفتم اونموقع سزارین ...

دختر داشتن یعنی کمدی پر از دامن های  رنگی چین چینی   دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسکهای ریز و درشت که هروقت میری تو اتاق یه تیکه اش بره زیر پات و نفست ببره   دختر داشتن یعنی یه میز توالت بنفش پر از کش های رنگی رنگی   دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی و بنفش   دختر داشتن یعنی پچ پچ های آخر شب مادر و دختری توی یه تخت کوچیک صورتی   دختر داشتن یعنی لاک های رنگی رنگی   دختر داشتن یعنی تتوهای رنگ به رنگ روی بازو     دختر داشتن یعنی.... رقص قر خنده های از ته دل موهای بلند ...

سلام نفس مامانی عشق من حالت خوبه؟ الهی قربونت برم خوشگلمممممممممممم.نیم ساعت پیش نمیدونی چه حرکتهایی میکردی که از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم.دقیقا یه طرف شکمم رفته بودی و باد کرده بود داشتی توی دلم میرقصیدی فدات بشم؟؟؟؟؟؟؟ از ذوق زیادم اول به بابایی زنگ زدم خبر دادم بعدم به مامان جونی.اونا هم مثل من خوشحال شدن و میگفتن برا دخملمون اسپند دود کنم.بابایی هم برات صدقه داد که دخملشو چشم نزنن.منم برا بابایی فیلمشو گرفتم که اونم ببینه و مثل من برا دخمل خوشگلش ذوق کنه  ...... راستی دیروز بله برون دایی جون بود و هممون خیلی خوشحال بودیم از اونجا هم با بابا جون اینا رفتیم گردش و بهمون خیلی خوش گذشت عزیزم ...