✿ ورود به هشت ماهگی خوشگلم ✿
سلام نفس مامان حالت خوبه عزیزکم؟
گلم یه هفته پیش خانوم دکتر آزمایش قند خون نوشته بود و منم انجام دادم.خدا رو
هزار مرتبه شکر که نتیجش خوب بود و مشکلی نیست.عزیزم دارم واسه اومدنت
لحظه شماری میکنم فردا هفت ماه تموم میشه و از شنبه وارد ماه هشت میشیم.
خیلی خوشحالم که لحظه ی دیدارمون نزدیکه قربونت برم.فدای تکون خوردنات بشم که همش داری وول میخوری.
این یه ماه خیلی خوب و قشنگ بود چون داشتیم سیسمونی میخریدیم. از من بیشتر بابا جون و مامان جونو دایی جون خیلی ذوق داشتن و برات لباسا و اسباب بازیهای خوشگل موشگل خریدن دست همشون درد نکنه.عزیزکم بابا جونت خیلی مهربونه همش بهم میسپرد که واسه نوه اش کم و کسری نذاریم از هر چی خوشمون میاد برداریم.دستش درد نکنه واقعا بابایی مهربونم یه دونست.
حالا وقتی وسایلتو چیدیم عکساشو میذارم عزیزم.مامان جونو دایی جون هم زحمت دادیم آخه دایی جون با اینکه کار داشت هروقت میخواستیم بریم وسایل بخریم ما رو هر جا که میخواستیم میبرد که مامانی زیاد خسته نشه.مامان جونی هم با جون و دل برای نوه اش خرید میکرد و بهترینها رو میپسندید.دست همشون درد نکنه هر چقدر ازشون تشکر کنم بازم کمه.فدای مهربونیاشون
خب دختر عزیزم میخوام یکم هم از بابایی بگم که خیلی دوست داره.ولی تو یکم اذیتش میکنی آخه هروقت که میخواد حرکتاتو حس کنه شما خواب ناز تشریف داری و اصلا تکون نمیخوری ولی وقتی بابایی خوابه تکونات شروع میشه و چنان ورجه وورجه ای میکنی که مامانی خوابش نمیبره منم دلم نمیاد که بابایی رو بیدار کنم و بگم که دخملی داره تکون میخوره.
بابایی رو اذیت نکن گلم بذار اونم از حس شیرینی که مامانی داره تجربه میکنه بابایی هم تجربه کنه قربونت برم.البته ناراحت نشو من پیش بابا طرفداریتو میکنم و میگم دخملی باباییشو خیلی دوس داره وقتی بدنیا اومد تلافی شو در میاره.فدای دختر گلم بشم این دو ماهو هم محکم به دل مامانی بچسب و به وقتش بیا.فعلا خداحافظ نفسم